درادامه مطلب
[[تصویر:|none|200 px| ]] | |
تولد | آذر ۱۳۳۴ ارومیه، آذربایجان غربی |
مرگ | ۳ اسفند ۱۳۶۲ جزیرهء مجنون |
زمینه فعالیت | فرمانده سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق |
مذهب | شیعه |
همسر | فاطمه چهل امیرانی |
فرزندان | احسان باکری آسیه باکری |
حمید باکری از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ ایران و عراق بود که در عملیات خیبر در اثر اصابت آرپیجی کشته شد. پیکر او در میدان جنگ باقی ماند و به کشور بازگردانده نشد. وی برادر مهدی باکری از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.
حمید در سال ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه دیده به جهان گشود.
در دوران جوانی حمید باکری در شهر تبریز با برادرش مهدی و یکی از دوستان او هم اتاق شد و به فعالیت سیاسی و خودسازی پرداخت. در سال ۱۳۵۵ به ترکیه و از آنجا به سوریه رفت تا یک دوره چریکی ببیند. بعد از آن به آلمان رفت تا درس بخواند اما با عزیمت خمینی به پاریس وی هم عازم فرانسه شد.
با آغاز جنگ تحمیلی حمید باکری عازم جبهه شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه هفت آبادان را عهدهدار شد. برای مدتی در جهاد سازندگی خدمت کرد اما سرانجام به عنوان جانشین لشگر ۳۱ عاشورا در کنار برادرش، مهدی باکری کشته شد.
مجتبی ذوالنور، جانشین «نماینده سید علی خامنهای در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» مدعی شد که همسر حمید باکری به «همسری یک معلم گیلانی» درآمده است.[۱] فاطمه چهل امیرانی، همسر حمید باکری، نیز ضمن اعلام اینکه بعد از باکری ازدواج نکرده است، در مورد سخنان ذوالنور گفت: «من از همه دروغگویان فتنهگر و منافق بیزارم چرا که بین مردم با دروغهایشان نفاق انداختهاند. زیرا شهدایی که با آنان همنشین بودهام از صادقان و صالحان بودهاند و من نیز ان شاءالله هم پیمان آنان خواهم بود.» [۲]
خواهر باکری ها هم در نامه ای نوشت: «در مورد همسران برادرانم جملات نامربوطی شنیدهام. شما اگر ذرهای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتیها را به همسران شهدا نمیکردید . کسانی که تا قبل از این بیعدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کردهاند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریستهاند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدسمآبان و تازهبهدوران رسیدهها که باکریها را نمیشناسید، میگویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟ شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟» [۳]
زهرا باکری، خواهر حمید و مهدی باکری در مصاحبهای با رادیو فردا اعلام کرد که: «پسر برادرم را دستگیر کردهاند. بلایی سر ما آمده که زمان شاه نیامد. باور کنید یک ساواکی در خانه مرا نزد. زمان شاه من بعد از شهادتِ برادرم استخدام شدم. خواهرم در پست بالایی استخدام شد. مهدی دانشگاه قبول شد و تحصیل را شروع کرد. یک نفر درِ خانه ما را نزد. میگفتند خرابکار یا خانواده خرابکار ولی کسی جسارت نکرد در خانه ما را باز کند و به ما توهین کند. ولی در جمهوری اسلامی ما این توهینها را دیدیم».[۴]
آسیه باکری، دختر حمید باكری، نیز در مراسمی با عنوان «بسیجی واقعی همت بود و باکری» که از سوی بسیج دانشجویی دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار گردید به شدت به سوء استفادههایی که امروزه حکومت از نام شهیدان میکند و تصویرسازی دروغین از آنان اعتراض کرد. وی از جمله گفت: «چه کسی میگوید باکریها دنبال این بودند که مردم را محدود کنند؟ عمههای من، خانوادهء پدریِ من، همهشان آزاد بودند هر جور که دوست دارند لباس بپوشند، هر جور که دوست دارند فکر کنند، و هر عقیدهای داشته باشند.» وی همچنین صادق محصولی، وزیر دولت احمدینژاد، را متهم کرد در زمان مسئولیتاش در ارومیه اقدام به اخراج حمید باکری از سپاه کرده بوده و حتی شهادت وی را در حضور برادرش، مهدی باکری، انکار کرده بوده است. وی همچنین در مورد پدر و عموی خود، حمید و مهدی باکری افزود: «عموی من اگر در حال حاضر [زنده] بودند، این جنایاتی که بسیجیها به اسم بسیج و به اسم باکری و همت در خیابانها انجام دادند را بر نمیتافتند... اگر طرفدار ولی فقیه بودند همان امام بود....[به شهادت خانوادهشان] اگر آنها اکنون زنده بودند در زندان بودند.» این سخنان بهشدت مورد استقبال حضار دانشجو قرار گرفت، ولی برخی از بسیجیان که خود متولی برگزاری مراسم بودند در چند مورد با ایجاد سر و صدا سعی داشتند مانع از سخنرانی وی شوند و حتی یکی از آنها شروع به فحاشی به خانم باکری نمود که با عکس العمل بقیهء دانشجویان روبرو شد.[۵]
material, is there any other web page which gives such data in quality?